Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش خبرنگار حوزه مسجد و هیأت خبرگزاری فارس، حجت‌الاسلام والمسلمین حسین انصاریان استاد حوزه علمیه و مفسر قرآن کریم در یک سخنرانی با موضوع «حدیث شجره در کتب اهل‌سنت» اظهار داشت: «تاریخ دمشق» یکی از کتاب‌های مهم اهل‌سنت است که در کشورهای عربی و ممالک اهل‌سنت چاپ‌های متعددی خورده و به بازار آمده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

از آن چاپی که من این روایت را نقل می‌کنم، در جلد اول، صفحه ۱۲۱ است. صاحب این کتاب، روایت را از جابر بن‌ عبدالله انصاری نقل می‌کند.

وی افزود: جابر شخصیت بزرگی بوده که توفیق زیارت هفت معصوم، از رسول خدا(ص) تا امام باقر(ع) را داشته است. جابر سلام پیغمبر(ص) را به امام باقر(ع) رسانده و اولین کسی است که به زیارت اربعینِ ابی‌عبدالله‌الحسین(ع) آمده است. به هر صورت، شخصیت بسیار مهم و قابل‌توجهی است. ما پیروان مکتب اهل‌بیت(ع) هم روایات زیادی از ایشان نقل کرده‌ایم؛ ولی این روایتی که می‌خوانم، اهل‌سنت از جابر با سندهای خودشان نقل کرده‌اند.

روایت بی‌نظیر شجره طیبه از جابربن‌عبدالله انصاری

انصاریان تصریح کرد: جابر می‌گوید: «إنّ النّبی(ص) کانَ بِعَرَفات و عَلیّ(ع) تَجٰاهَه» روز عرفه‌ای بود که پیغمبر اکرم(ص) در آن روز بسیار باعظمت نشسته بودند و علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) روبه‌روی ایشان بود. «فَقَالَ: یٰا عَلیّ، أدْنُ مِنّی» پیغمبر اکرم(ص) به امیرالمؤمنین(ع) فرمودند که نزدیک من بیا. حضرت مثل اینکه در فاصله دوسه متری رسول خدا(ص) نشسته بودند و پیغمبر عظیم‌الشأن اسلام او را دعوت کردند که کاملاً نزدیک من بیا. از متن روایت استفاده می‌شود، طوری کنار پیغمبر(ص) آمد که تقریباً شانه‌به‌شانه پیغمبر شده بود.

آفرینش امیرالمؤمنین(ع) و رسول خدا(ص) از درختی واحد

این مفسر قرآن کریم گفت: سپس رسول خدا(ص) به امیرالمؤمنین(ع) دستور دادند: «وَ ضِّعْ خَمْسَک فِی خَمْسی» پنج‌ انگشتت را بین پنج‌ انگشت من بگذار. امیرالمؤمنین(ع) هم طبق دستور پیغمبر(ص) این کار را کردند و پنج‌ انگشت حضرت در پنج انگشت پیغمبر(ص) قرار گرفت. بعد فرمودند: «یٰا عَلی، خُلِقْت أنا و أنتَ مِن شَجَرَةٍ وٰاحِدَه» من و تو از یک درخت آفریده شده‌ایم. البته معنی درخت در اینجا این است که من و تو از یک حقیقت آفریده شده‌ایم و در خلقت من و تو دوئیتی وجود ندارد. من تو هستم و تو من هستی. «اِلّا اَنَّهُ لانَبیَّ» فقط بعد از من پیغمبری به رسالت مبعوث نمی‌شود. «اِلّا اَنَّهُ لانَبیَّ» یعنی من و تو یک نور هستیم. 

ظرف وجودیِ واحد شجره معنوی

وی گفت: این تعبیر در روایت دیگری هم آمده است: «خُلِقْتُ أَنَا وَ عَلِیٌّ مِنْ نُورٍ وَاحِدٍ». علی جان، من و تو آفریده‌ شده از یک حقیقت هستیم؛ یک گِل، یک عنصر و یک واقعیت. هیچ فرقی بین وجود من و وجود تو نیست و این همان «أنْفُسَنا وَ أنْفُسَکُم» آیه مباهله است. در حقیقت، خدا هر ارزشی در ظرف وجود من قرار داده، در ظرف وجود تو هم قرار داده است؛ فقط اراده‌اش تعلق نگرفته که پیغمبر دیگری هم بعد از من بیاید. من و تو از یک حقیقت هستیم: «خُلِقْت أنا و أنتَ مِن شَجَرَةٍ وٰاحِدَه».

انصاریان ادامه داد: ما در سوره ابراهیم(ع) درباره شجره‌ای معنوی می‌خوانیم: «أَصْلُهٰا ثٰابِتٌ»(سوره إبراهیم، آیه ۲۴) ریشه پایدار و برقرار است، کهنه و قطع نمی‌شود و یک ریشه ثابت، دائم و همیشگی دارد؛ اما «وَ فَرْعُهٰا فِی اَلسَّمٰاءِ» تنه این ریشه همه عوالم بالا را فرا گرفته است. اینجاست که پیغمبر(ص) فرمودند: من و تو از یک حقیقت و یک درخت آفریده شده‌ایم.

ریشه و تنه شجره طیبه

این مفسر قرآن کریم گفت: «أنَا أصْلُها وَ أنْتَ فَرْعُها» علی جان، من ریشه هستم و تو تنه این درخت هستی؛ چنان‌که در قرآن نیز می‌خوانیم: «کشَجَرَةٍ طَیبَةٍ أَصْلُهٰا ثٰابِتٌ وَ فَرْعُهٰا فِی اَلسَّمٰاءِ»(سوره إبراهیم، آیه ۲۴). شخصیت، معنویت و ارزش امیرالمؤمنین(ع) همه عوالم را فراگرفته است.

حسن و حسین(ع)، شاخه‌های درخت

وی افزود: در ادامه روایت داریم «وَالْحَسَن وَالْحُسَینُ أغْصٰانُها» علی جان، حسن و حسین شاخه‌های این شجره طیبه هستند. همان‌طوری که تنه درخت همه انرژی‌های لازم را از ریشه می‌گیرد، شاخه‌های درخت هم همان انرژی‌ها را از ریشه درخت می‌گیرند. بدین‌معنا که حسن و حسین(ع) هم با امیرالمؤمنین(ع) از نظر مجموعه ارزش‌های شخصیتی یک حقیقت هستند.

شرط ورود به جنت پروردگار

انصاریان افزود: بعد پیغمبر(ص) فرمودند: «مَنْ تَعَلّق بِغُصْنِ مِنْها» اگر کسی از مرد و زن، عالم و عامی، پیر و جوان، به یکی از این شاخه‌ها آویخت؛ این «آویختن به شاخه» در روایت، به‌معنی توسل قلبی، عملی و اخلاقی است. به‌بیان دیگر، اگر کسی قلباً به حضرت مجتبی(ع) یا ابی‌عبدالله(ع) معتقد شد، عملاً به حضرت حسن(ع) و حضرت حسین(ع) اقتدا کرد و اخلاقاً در حد خودش، اخلاق امام مجتبی(ع) و ابی‌عبدالله(ع) را پیدا کرد؛ در حقیقت، عمل، اخلاق و روش امیرالمؤمنین(ع) می‌شود و در نهایت، اخلاق و روش و ایمان پیغمبر(ص) می‌شود؛ چون همه اینها یک حقیقت و یک درخت هستند.

این استاد اخلاق در پایان سخنان خود گفت: شما به هر کدام‌ این‌ها اقتدا کنید و عاشق هر کدام‌ بشوید، در اصل به همه‌شان اقتدا کرده‌اید و عاشق همه‌شان شده‌اید. اگر به یک نفر این‌ها پیوند بخورید، «أدْخَلَهُ اللّهُ الْجَنَّة» بی‌تردید و بدون شک، خدا آن پیوند‌خورده را در قیامت وارد بهشت می‌کند؛ چون آن‌که به شاخه این درخت متصل می‌شود، در حقیقت، به تنه و ریشه متصل شده است.

فیلم این سخنرانی را اینجا ببینید:

 

 

پایان پیام/

منبع: فارس

کلیدواژه: بهشت امیرالمومنین قرآن امیرالمؤمنین ع من و تو از یک یک حقیقت رسول خدا ص پیغمبر ص اهل سنت شاخه ها حسین ع

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۱۲۹۸۰۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

کمال نامه ی مستان حیدری / امیرالمؤمنین در شعر خواجوی کرمانی

خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب، طاهره تهرانی: کمال‌الدین ابوالعطا محمود بن علی بن محمود مرشدی کرمانی که «نخلبند شُعرا» و «خلاّق‌المعانی» و «ملک‌الفُضَلا» نیز خوانده می‌شده، عارف بزرگ و شاعر استاد ایران در قرن هشتم هجری و متولد سال ۶۸۹ هجری قمری است. تخلص او در همه شعرهایش «خواجو» است که از باب تحبیب، مصغر خواجه است.

دوران کودکی و جوانی

او فرزند خانواده‌ای بزرگ در کرمان بود، دوران کودکی را در همان شهر ماند و سپس سفرهای طولانی خود را به حجاز و شام و بیت‌المقدس و عراق عجم و عراق عرب و مصر و بعضی از بندرهای خلیج‌فارس آغاز کرد، بهره او از این سفرها تجارب زیاد و توشه‌های بسیار از دانش بود.

سال‌های سفر و گشت و بازگشت

خواجو مدتی در بغداد اقامت داشت و در سال ۷۳۶ به ایران بازگشت، اما ممدوحش ابوسعید بهادرخان کشته شده بود و غیاث‌الدین محمد هم مدتی، پس از ورود خواجو به‌دست مخالفانش به قتل رسید. و خواجو سلطانیه بی‌سلطان را لایق اقامت ندید:

از آن خواجو ازین منزل سفر کرد

که سلطانیه بی‌سلطان نخواهد

سپس به اصفهان و از آنجا به کرمان و فارس سفر کرد و در پناه خاندان اینجو، علی‌الخصوص در سایه لطف و عنایت شاه شیخ ابواسحق زندگی کرد، هرچند که روابطش با امیر مبارزالدین رقیب او نیز خوب بود.

حافظ و خواجوی کرمانی

حافظ مشهورترین هم‌عصر خواجو است، و چون به سال و تجربه شاعری خواجو بر او مقدم بود، در مدتی که مقیم شیراز بود مانند دوستی که سِمَت رهبر و استاد هم داشته باشد بر اندیشه حافظ تأثیر گذاشت؛ و به‌همین دلیل در دیوان حافظ بیت‌های زیادی به تقلید یا به استقبال از غزل‌های خواجو می‌بینیم، در بسیاری موارد هم در معنی و لفظ از او اقتباس کرده است. البته که حافظ ابیات و مصراع‌های زیادی هم از سعدی به کار برده، چنانچه در بیتی منسوب به حافظ به هر دو اشاره شده:

استاد سخن سعدی ست پیش همه کس اما

دارد سخن حافظ طرز سخن خواجو

شیوه سخن سرایی

مضامین عرفانی در غزلیات او بسیار زیاد است، و همچنین مبارزه با زهد و ریا و بی‌اعتباری دنیا و مافیها نیز در شعر او پرتکرار است؛ ضمن اینکه با زبان طنز و هزل به انتقادات اجتماعی از شرایط ادیان و ریاکاران در آن روزگار پرداخته است. او به سبک سنایی غزل‌سرایی می‌کرده و در مثنوی، فردوسی را الگوی خود داشته؛ در ریاضیات طب و نجوم هم صاحب نظر بوده است.

در دیوان اشعار او به سبک باقی شعرای آن عصر در منقبت و مدح پیامبر و خلفا اشعاری هست، اما او در دو شعر به صورت جداگانه امیرالمؤمنین علی علیه السلام و در شعری دیگر چهارده معصوم را مدح کرده و به آنها متوسل شده است که به اختصار به آنها می‌پردازیم. نخست ابیاتی از قصیده منقبت حضرت علی (ع):

وجه برات شام بر اختر نوشته اند

و اموال زنگ بر شه خاور نوشته اند

مستوفیان خسرو کشور گشای هند

بر باختر مواجب لشکر نوشته اند

در باب ظلمت آنچه خضِر نقل کرده است

بر گرد بارگاه سکندر نوشته اند

دیوانیان عالم علوی به مُشک ناب

واللیل بر حواشی دفتر نوشته اند

کتابیان رقعه نویسِ سوادِ شام

والنَّجم برِ صحایف اختر نوشته اند

دانی که چیست اینکه خطیبان آسمان

برطرف هفت پایه‌ی منبر نوشته اند؟

یک نکته از مکارم اخلاق مرتضیست

کانرا برین کتابه به عنبر نوشته اند

در معنیِ فضیلتِ داماد مصطفی

پیران هفت زاویه، محضر نوشته اند

منظومه‌ی محبت زهرا و آل او

بر خاطر کواکبِ ازهر نوشته اند

دوشیزگان پرده نشین حریم قدس

نام بتول، بر سر معجر نوشته اند

انجم، کلام مرتضوی را ز راه یُمن

برگرد این رواقِ مدوّر نوشته اند

بر هفت هیکلِ فلکی هر دعا که هست

آن از زبان صاحب قنبر نوشته اند

رمزی که در مطاوی طومار کبریاست

بر نام اهل بیت پیمبر نوشته اند

از دست و پنجه اسدالله کنایتی‌ست

حرفی که بر جبینِ غضنفر نوشته اند

نامش نگر که قلعه نشینان موسوی

مهر گشاد بر در خیبر نوشته اند

نعتش نظاره کن که رهابین عیسوی

بهر شرف بر افسر قیصر نوشته اند

القاب عالیش ز پی اکتساب قدر

بر سقف چار صفّه ی شش در نوشته اند

ابیاتِ شوقِ آنکه نبی را برادرست

اجرام بر روانِ چو آذر نوشته اند

لشکرکشان عالمِ جان، نام دُلدُلش

بر کوهه های زین تکاور نوشته اند

صنعت گران چرخ، به زر وصفِ ذوالفقار

بر تیغ خور نوشته و در خور نوشته اند

ذکر غبارِ درگه آن میر هاشمی

شاهان سرفراز بر افسر نوشته اند

در گوش ما مدایح شبّیر خوانده اند

بر جان ما مناقب شبّر نوشته اند

اشعار من که مادح اولاد حیدرم

هم بحر مشق کرده و هم بر نوشته اند

شادم بدین که بر صفحات عقیدتم

شرح خلوص آن شه صفدر نوشته اند

خواجو کمال نامه‌ی مستان حیدری

بر جان عارفان قلندر نوشته اند...

در قصیده هفتاد بیتی از بخش بدایع الجمال دیوان اشعار خواجو این ابیات در منقبت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام آمده است:

سالکِ دل یافته نکهتِ روح القدس

چون نبیِ یثربی، بوی اویس قرن

انوری خاوری، از سر صدق و صفا

ورد زبان ساخته مَحمِدَتِ بوالحسن

قاضی دین رسول، خازن گنج بتول

قامع کیش هبل، ماحی نقش وثن

خون شفق در کنار، چرخ به سوگ حسین

دود غشق در جگر، دهر به داغ حسن

چون برسیدی بحال دم مزن از قیل و قال

چون بگذشتی ز قال بیش مگو ما و من

تا نکنی ورد خویش، ذکر شه اولیا

از ورق خاطرت محو نگردد مِحَن

شیردلِ لافتی، شیر خدا مرتضی

حیدر خیبر گشا صفدر عنتر فکن

ناصب رایات علم، شارح آیات حق

واسطه‌ی کاف و نون، کاشف سرّ و علن

شاه ولایت پناه، میر ملایک سپاه

کهف مکین و مکان، زین زمین و زمان

مرغ سلونی صفیر، بحر خلیلی گهر

تازی دُلدُل سوار، مکّی قدسی سنن

ازهر زهرا حرم، گوهر دریا کرم

روح مسیحا شیَم، خضر سکندر فطن

مکتب دین را ادیب، راه خدا را دلیل

فلک ملل را خطیب، شاه رسل را ختن

گفته ز تعظیم شأن، مَحمِدَتش مصطفی

خوانده ز فرط جلال، منقبتش ذو المنن

نعل سم دلدلش تاج سر فرقدین

خاک ره قنبرش سرمه چشم پرن

سبحه طرازان قدس، در حرمش معتکف

قلعه گشایان چرخ، بر علمش مفتتن

دست مده جز بدو، تا نشوی پایمال

فتنه مشو جز بر او، تا بره‌ی از فتن

جان ثنا خوان من، تا ابد از مدحتش

باز نیاید چو مرغ، از گل و برگ سمن

در ره مهرش فلک، مشوره با من کند

زانک بود مستشار، نزد خرد مؤتمن

چون ببرم از جهان، حسرت آل رسول

روز جزا در برم، سوخته بینی کفن

ترکیب بند خواجو در منقبت حضرت رسول و ائمه اطهار نیز بسیار مفصل و خواندنی است:

به نوک خامه‌ی صورت گشای کن فیکون

که بست در شکن کاف تاب طره نون

حروف مصحف مجدش منزه از کم و کیف

سطور لوح جلالش مقدس از چه و چون

چو صفر هیچ بود در ازای قدرت او

هر آنچه در قلم آید ز لوح بوقلمون

به حکم اوست که ضحّاک صبح کشور گیر

دهد به مهر دُرفشان درفش افریدون

بنات غیب ز بهر نظاره‌ی صنعش

سر از دریچه‌ی ابداع می‌کنند برون

فلک به چرخ درآید چو نام او شنود

ملک سجود کند چون کلام او شنود

به ماه روی شب افروز الذی اَسری

که یافت مشتری از مهر او عُلُّو بها

گشوده دیده ی ما زاغ در جهانِ اَبیت

فکنده تختِ دنی در مکان او اَدنی

کشیده رختِ لعُمرک به خیمه‌ی لَولاک

چشیده نُزل فاَوحی ز خوانِ ما اوحی

به عکس روی چو مه، صبح طیبه و یثرب

به چین زلف سیه، شام مکّه و بطحا

نداده بی نظرش اختران به کعبه شرف

ندیده بی قدمش رهروان ز مَروه صفا

ز نور معجز او اقتباس کرده کلیم

ز خوان دعوت او چاشت خورده ابراهیم

بدان امیر که شد شاه چرخ چاکر او

نمونه ای‌ست مه نو ز نعل استر او

ز تختگاه سَلوُنی از آن علم بفراخت

که بود مملکت لَو کشف مسخّر او

به حکم قاطع کشور گشای مصطفوی

نبی مدینه‌ی علم آمد و علی در او

هلال شامی اَبرَش سوار قلعه نشین

شده ست حلقه به گوش غلام قنبر او

چو کعبه مولد او گشت از آن سبب شب و روز

کنند خلق جهان سجده در برابر او

گدای درگه او شو که شاه مردان اوست

پلنگ بیشه‌ی اسلام و شیر یزدان اوست

در ادامه در هر بند از حضرت زهرا سلام الله علیها تا امام حسن عسکری علیه السلام را نام برده و سپس به ذکر حضرت حجت بن الحسن می‌پردازد:

به مقدم خلف منتظر امام همام

مسیح خضر قدوم و خلیل کعبه مقام

شُعَیب مدین تحقیق، حجت القائم

عزیز مصر هدی، مهدی سپهر غلام

خطیب خطه افلاک، منهی ملکوت

ادیب مکتب اقطاب، محیی اسلام

شه ممالک صاحب الزمان که زمان

به دست رایض طوعش سپرده است زمام

به انتظار وصول طلیعتش خورشید

زند درفش دُرفشنده صبحدم بر بام

نه در ولایت او در خورست رایت ریب

نه با امامت او لایق ست آیت عیب

که شمع جان من از نور حق منور باد

دماغ من ز نسیم خرد معطر باد

مرا که مالک ملک ملوک معرفتم

جهان معرفت و ملک دین مسخّر باد

دلم که مهر زند آل زر بر احکامش

فدای حکم جهانگیر آل حیدر باد

ضمیر روشن خواجو که شمع انجمن است

چراغ خلوتیان رواق شش درباد

روان او که شد از آب زندگی سیراب

رهین منت ساقیِّ حوضِ کوثر باد

در آن نفس که بود مرغ روح در پرواز

مباد جز به رخ اهل بیت چشمش باز

در رباعی دیگری نیز به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها اشاره می‌کند:

آن شاه که شهر علم را آمد در

پشت سپه و ابنِ عَمِ پیغمبر

شاه شهدا، میر نجف، جفت بتول

داماد رسول و شیر یزدان، حیدر

دیگر آثار خواجو عبارت اند از خمسه خواجو یا پنج مثنوی همای و همایون، گل و نوروز، روضة الانوار، کمال‌نامه و گوهرنامه؛ رساله‌ی البادیه؛ رساله‌ی سبع المثانی؛ رساله‌ی مناظره شمس و سحاب.

آرمیده در تنگه الله اکبر

سرانجام در سال ۷۵۲ هجری قمری در شیراز از دنیا رفت و بدنش را در تنگ الله‌اکبر شیراز (نزدیک دروازه قرآن) به خاک سپردند.

کد خبر 6091788 طاهره تهرانی

دیگر خبرها

  • انحراف مینی بوس در اتوبان پیامبر اعظم تبریز ۸ نفر را مصدوم کرد
  • زنده یاد اسکویی و روایت ورود به رادیو
  • روایت «ایران» از زندگی در باغچه‌بان
  • روایت تسنیم از نشست خبری امام‌جمعه خرم‌آباد+فیلم
  • اعلام اتصال انتهای بولوار دکترحسابی به بزرگراه پیامبر اعظم (ص) در مشهد
  • تصاویر دیده نشده از زنده یاد علی انصاریان در پشت صحنه یک فیلم
  • تصویری دیده نشده از علی انصاریان در پشت صحنه یک فیلم
  • کمال نامه ی مستان حیدری / امیرالمؤمنین در شعر خواجوی کرمانی
  • خیابان پشتیبان بلوار پیامبر اعظم (ص) قم احداث می‌شود
  • سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین انصاریان در حسینیه اعظم زنجان